به نام خداوند جان و خرد
دیریـنگی و جاودانگی
پیوندهای فرهنگی ایران و شبهقاره (1)
عیسی کریمی
کارشناس مسایل فرهنگی شبهقاره
پیشگفتار
در میان روابط فرهنگی ایران با دیگر کشورها، روابط فرهنگی ایران و شبهقارهی هندوستان ـ هند و پاکستان و بنگلادش و سریلانکاـ از جایگاه و درخشندگی ویژهیی برخوردار است. پروندهی این روابط انباشته از برگهای زرینی از کارکرد درست و فرهنگساز فرهیختگانی است که روزگاران پادشاهان گوناگون آن مرزوبوم را تا توانستند با آموزهها و راهنماییهای خویش از خونرنگی و درندهخویی دور نگاه داشتند و رنگ فرهنگ زدند. این پرونده برای برنامهسازان و کارگزاران سیاست و فرهنگ ایران امروز هم که در پی سربلندی و بازآفرینی شکوه فرهنگی و تمدّنی میهناند، آموزهها و پیامهای بسیار دارد. چه شد که مردمان بیشمار سرزمینی پهناور با نژادها، زبانها و فرهنگهای گوناگون، به دور از چهارچوبهای آشنای برتریجویی و برتریپذیری فرهنگ ایران را پذیرفتند و پروراندند و هنوز از پس این همه دگرگونیهای سیاسی و جغرافیایی و اقتصادی و امنیّتی آن پیوندها را ارجمند میدارند؟ و چگونه میتوان بر دلها فرمان راند؟ از آموزهها و پیامهای این پرونده است.
برای دیدن افقهای دوردست یا دیرینگی پیوندهای فرهنگی ایران و شبهقاره، باید از چشمی به پهنای آن سرزمین بدان افقها نگریست، آنچنان که «جواهرلعل نهرو» دید و نوشت:
«روابط فیمابین کشور ایران وهند یک داستان کهنهی تاریخ عالم است، بلکه میباید از این هم قدیمتر بشماریم. هنوز صبح جهانتاب تاریخ بر افق گیتی فروزان نهگشته بود که مردمان این دو کشور همجوار در رشتهی اشتراک جنس ونسل و وابستگیهای فکر ومعنی با همدگر منسلک ومربوط بودند... حالا باید که این داستان کهنه را از کلک عزم وثبات ومداد اتحاد و ائتلاف برصفحهی گیتی مجدداً بنگاریم و این بادهی قدیم را در محبّت جدید از سرنو بیندازیم ...
به بدمستی سزد گر متهم سازد مرا ساقی |
|
هنوز از بادهی دوشینهام پیمانه بو دارد[1] |
در میان مردمان ونژادهای بسیار که با زندگی و فرهنگ هند تماس پیدا کردهاند ودر آن نفوذ داشتهاند، قدیمیترین و مداومترینشان ایـرانیها بودهاند. در واقع روابط میان آنها حتّی پیش از آغاز تمدّن هند و آریایی بوده است. زیرا قبایل هندوآریایی و ایرانیان باستانی هر دو از یک اصل و نسب مشترک جدا شدهاند... مذاهب و زبانها قدمی ایشان نیززمینههای مشترک داشت. مذهب ودای هند با مذهب زردشتی ایران وجوه مشترک فراوان دارد. زبان سانسکریت ودایی و زبان پهلوی باستانی که زبان اوستا بوده، نیز به یکدیگر شباهتهای نزدیک دارند.[2]...کمترمردمانی هستند که به اندازهی مردم ایران وهند از لحاظ اصل و نسب و درطول تاریخ با یکدیگر ارتباط نزدیک داشته باشند.[3]»
گرچه پیرامون چرایی وچونی آمدن آریاییان به درون فلات قارهی ایران و سپس رفتن دو شاخهی بزرگ آن به خاور ـ هند ـ و باختر ـ اروپا ـ هنوز سخن بسیار است و به ویژه برخی دیرینهکاوان و باستانشناسان چنین چینشی را از پایه نادرست میشمارند و با نگاه به یافتههای بسیار از پیشینهی تمدّنی ایران، بومیان این بـوم وبـر را دارای فرهنگ وتمدّنی بس برتر از آریاییان کوچنده میدانند و دستکم بر این باورند که اگر داستان کوچ آریاییان به این سرزمین راست باشد، برتری فرهنگی و تمدّنی آنها بر باشندگان این مـرزوبـوم پنداری کژ است.
به هر روی پیوندهای ایران وشبهقاره هم در ژرفای دالان تنگ وتار وشگفت تاریخ سر درگذشتهای دارد که از آن به «پیش ازتاریخ» یاد میشود وسپس نشانههای روشنتر این پیوستگی را باید در همان تاریخ آریایی یادشده جست. از آنجا که پرداختن بیشتر به چنین زمینهی ویژهیی با رشتهی کار نگارنده سازگار نیست، به پیوستگیهای فرهنگی مردمان این دو سرزمین از پیدایش اســلام بدینسو میپردازد.
??
*به نام خداوند جان و خرد * ز الیگودرزم ، خاستگاهم دوزان . کارشناس مسایل فرهنگی شبه قاره ام و دوستدار بازسازی پیوندهای فرهنگی ایران و پاکستان: *پاسداری از پس افکند فرهنگی ایران در پاکستان مانند هزاران نسخه ی خطی و سنگ نبشته ی پارسی پراکنده در سراسر آن سرزمین * بهره مندی ایرانیان از اندیشه ی بلند و زیبای علامه محمّد اقبال لاهوری * آشنایی ایرانیان با پارسی گویان پاکستان
بازدید دیروز : 19
کل بازدید : 15082
کل یاداشته ها : 10