دیرینگی و جاودانگی
پیوندهای فرهنگی ایران و شبه قاره (6)
فیروزشاه بهمنی هم به زبان فارسی دلبستگی بسیار داشت و همنشینانش سخنوران و دانشمندان بودند. به گزارش فرشته؛ « [فیروزشاه] میگفت که بهترین تحفهی هر مملکت مردم صاحبکمال آن مملکت است ... آن اورنگ نشین ملک دکن اکثر زبانها را یاد گرفته، با مردم هر ولایت به زبان ایشان سخن میگفت ... اشعار متقدّمین را خوب میفهمید وگاهگاه خود نیز شعر میگفت و چندگاه «عروضی[5][19]» تخلّص میکرد و چندگاه «فیروزی» ... ملا داوود بیدری تاریخ تحفةالسلاطین را به نام او نوشته و در اکثر علوم خصوصاً تفسیر، اصول و حکمت طبیعی و نظری مهارت تمام داشت و از اصطلاحات صوفیه باخبر بود و در هفته سه روز شنبه و دوشنبه و چهارشنبه درس میگفت بدین تفصیل؛ زاهدی و شرح تذکره در ریاضی و شرح مقاصد در کلام و تحریر اقلیدس در هندسه و مطول ملاسعدالدّین [تفتازانی] در علم معانی و بیان، و اگر احیاناً به روز فرصت نمیشد، طالب علمان را در شب حاضر ساخته، به درس و افاده میپرداخت و از برکت میرفضلالله انجوـ که از شاگردان خوب ملاسعدالدّین تفتازانی است ـ آن شهنشاه بینظیر این همه کسب حیثیّت و فضیلت نموده بود و از قیاس چنان مفهوم میگردد که دانش وی زیاده از دانش پادشاه محمّد تغلقشاه بوده و اوّل کسی که به سادات انجو وصلت کرده و دختر به ایشان داده و از ایشان برای فرزندان دخترگرفت سلطان فیروز شاه بهمنی بود. ... ملا داوود بیدری از سلطان فیروزشاه گاهی «فیروزی» تخلّص ذکرکرده و گاهی «عروجی» و این اشعار[را] ازو نقل کرده است:
نظم؛
بدان مثابه زغـم دهر بر دلم تنـگ است |
که دل به لذت سودایعشق درجنگ است | |
گل امیـد شـکفت از نـسیم وعـده ولی |
ز آفـتاب غـم انـتظار بـیرنـگ است | |
به قـطع راه محبّت مـخور فـریب امیـد |
که غایت ابدش ابتدای فرسنگ است | |
به جز سـرود محبّت نکرد زمزمـه نـای |
که هرچه خارج اینپرده، تنگ آهنگ است | |
دلـی به سیـنه لبـالب ز دوسـتی دارم |
که پیش اهل جهان بیبهاتر از سنگ است |
دماغ طبع «عروجی» چه دلگشا چمنی است |
چمن مگوی که آن آسمان فرهنگ است |
[نـیز؛]
کرشمه جنبشآموز است مژگان درازش را |
ستم کردست واجب هر زمان تعلیم نازش را | |
محبّت چاک بر دل میزند هرگه که در بزمی |
بهخود مخصوص میبینم تغافلهاینازش را | |
مبادا سیب نقصان یابد از سوز دلم تاری |
بهدل چون ره دهم اندیشهی زلفدرازش را | |
نیابد لذّتی زاهد ز وصلت از متاع خلد |
همان بهتر که در دامن کنی اجر نمازش را |
«فروزی» قامت و رخسار آن خورشید تابان را |
به سرو و لاله میسنجد که بیند امتیازش را»[6][20] |
*به نام خداوند جان و خرد * ز الیگودرزم ، خاستگاهم دوزان . کارشناس مسایل فرهنگی شبه قاره ام و دوستدار بازسازی پیوندهای فرهنگی ایران و پاکستان: *پاسداری از پس افکند فرهنگی ایران در پاکستان مانند هزاران نسخه ی خطی و سنگ نبشته ی پارسی پراکنده در سراسر آن سرزمین * بهره مندی ایرانیان از اندیشه ی بلند و زیبای علامه محمّد اقبال لاهوری * آشنایی ایرانیان با پارسی گویان پاکستان
بازدید دیروز : 1
کل بازدید : 15063
کل یاداشته ها : 10