سفارش تبلیغ
صبا ویژن
< 1 2


                                                      دیرینگی و جاودانگی

                                       پیوندهای فرهنگی ایران و شبه قاره (3)

کارنامه‌ی خلجیـان

دربار خلجیان هم آکنده از فارسی‌گویان، فارسی‌سرایان و عارفان و دانایانی بود که از پهنه‌ی پهناور فرهنگ ایرانی و زبان فارسی به دهلی و دیگر شهرهای قلم‌رو آنان آمده و غنوده بودند. گزارش هندوشاه گویای این ویژگی است:

«تاج‌الدّین‌عراقی و امیرخسرو و خواجه حسن و مؤیّد جاجرمی و مؤیّد دیوانه و امیرارسلان کلامی و اختیارالدّین باغی و باقی خطیب در سلک ندما[ی ‌جلال‌الدّین فیروزشاه‌خلجی] انتظام داشتند و هر یک در علم اشعار و تاریخ‌دانی ممتاز بودند ... و امیرخسرو هر روز در مجلس غزل‌های تازه آوردی و به انعام و التفات بهره‌مند شدی[10] ... اجتماع بزرگان دین و سالکان راه یقین که دارالملک دهلی به وجود شریف ایشان رشک بلاد عالم گشته بود، آن‌ چنان ‌که در زمان او [: عـلاءالـدّین‌ خلـجی] اتّفاق افتاد در هیچ عصر نبود. از آن جمله؛ شیخ‌الاسلام شیخ نظام‌الدّین اولیا، ... دیگر شیخ علاءالدّین نبیره‌ی شیخ فریدالدّین شکرگنج ، ... دیگر قطب‌الاولیا شیخ رکن‌الدّین بن‌صدرالدّین‌، ... از علمای ظاهری که ‌جامع انواع علوم بودند و به درس و افاده اشتغال داشتند، چهل وشش‌کس بودند[11] ... و از شعرای‌ وقت پادشاه‌ علاءالدّین ‌ـ که دارالملک دهـلی بلکه تمام هندوستان به وجود عدیم‌المثال ایشان زیب و زینت داشت و صیت سخن‌وری ایشان عالم را فراگرفته بود و چند کس که در پایتخت بودند ـ سرآمد ایشان «امیرخسرو» بود که در فنون سخن و اختراع معانی ید بیضا داشت ... سلطان‌علاءالدّین در سالی یک‌هزار تنگه مواجب دادی و دیگر «امیرحسن سنجری [دهلوی]» که به سلاست ‌کلام و لطافت‌ سخن مشهور بود و از بس که غزل‌های سلیس گفتی و داد سخن دادی او را «سعدی ‌هندوستان» گفتندی ... و صدرالدّین‌عالی وفخرالدّین‌قوّاس و حمیدالدّین راجه و مولانا عارف و عبدالحکیم و شهاب‌الدّین صدرنشین نیز از شعرای وقت بودند و به ‌عنوان شاعری مواجب می‌یافتند ... و از مورّخان نیز چند کس بی‌بدل بودند.»[12]

کارنامه‌ی لودهیـان (801 ـ 930 ه‌.ق)

به نوشته‌ی هندوشاه، اسکندر ـ نام‌ورترین شاه لودهی ـ هندوان را نیز زیر چتر فرهنگ ایرانی و زبان فارسی درآورد: «به عهد فرخنده‌ی او، علم رواج یافت و امرا و ارکان دولت و سپاهیان به کسب فضایل اشتغال نمودند و کافران [: هندوها] به خواندن و نوشتن خطّ فارسی ـ که تا آن زمان در میان ایشان معمول نبودـ پرداختند.»[13] نیز؛ «پادشاه سکندر طبع موزون داشت. شعر متین گفتی و«گلرخی» تخلّص کردی ... وکتاب فرهنگ اسکندری و دیگر کتب در عهد او بسیار نوشته شد.»[14]


  


                                              دیرینگی و جاودانگی

                                  پیوندهای فرهنگی ایران و شبه قاره (2)

گفتار یکم

کارنامه‌ی فرمانروایان مسلمان شبه قاره

در گسترش زبان فارسی و فرهنگ ایرانی

با اسلام‌پذیری ایرانیان، دگرگونی‌های ماندگاری در پیوندهای ایران و هند رخ داد. تازش سازمان یافته‌ی مسلمانان به هند، سال 93 ه.ق به فرماندهی عمادالدّین محمّدقاسم بن‌عقیل ثقفی پسرعمّ و داماد هفده‌ساله‌ی حجّاج بن‌یوسف حاکم عراقین آغاز شد[4]. سپاه او از شیراز برآمد و از مرزهای آبی و خاکی بلوچستان پا به سند نهاد و راه فرمانروایی مسلمانان در بخش‌هایی از خاور آن سرزمین را هموار کرد. سپس یعقوب لیث سیستانی بر سرتاسر سند دست یافت و زبان فارسی را در آن‌جا گستراند و برکابل نیز نخستین فرمانروای مسلمان را گمارد.


کارنامه‌ی غزنویان

در روزگار غزنویان (351 ـ 582 ه.ق) گستره‌ی نفوذ ایرانیان در هند به اوج رسید. لاهور پایتخت‌ هندوستانی آنان شد و«غزنین ثانی» نام گرفت. نیز لاهور و مولتان را «قبة‌الاسلام» نامیدند. به نوشته‌ی عوفی: «دربارها [ی لاهور] محل رفت وآمد شعرا ودانشمندانی شد که به زبان فارسی شعر می‌گفتند و یا کتاب می‌نوشتند.»[5]‌ از برپایی آیین‌های ایرانی مانند «جشن نوروز» نیز نشانی‌هایی در دست است، مانند این بیت از ابوالفرج رونی (م: 492 ه.ق) :

جشن فرخنده‌ی فروردین است

روز بازار گل و نسرین است

یا این بیت از مسعود سعد سلمان لاهوری (م: 515 ه.ق) :

روز نـوروز و مـاه فـروردین

آمدند ای عجـب ز خلـد بـرین

به گواهی تاریخ، محمود غزنوی به بهانه‌ی جهاد دینی و براندازی بت وبت‌پرستی هژده بار به هند سپاه کشید که ابوریحان بیرونی سیزده بار او را همراهی وکارش را گزارش کرده است.

سال 582 ه.ق شهاب‌الدین غوری، برخسروملک غزنوی چیره شد تا فرمانروایی سی‌ساله‌ی غوریان برهند آغاز شود. آمدوشد خاندان‌های دیگر مانند ممالیک، خَلَجیان، تُغلَقیان، بهمنیان،سادات، لودهیان، قطب شاهیان، عادل شاهیان، نظام شاهیان، سوری‌ها و بابریان هم از این‌گونه جابه‌جایی‌های تاریخ‌ساز بود. گرچه هرخاندان ناچار خاندانی دیگر را تاب ‌می‌آورد یا با براندازی برجایش می‌نشست، همه درگسترش اسلام و زبان وادب فارسی وفرهنگ ایرانی کوشا بودند، زبان دربار وبازارشان فارسی بود و در آستان آن‌ها از بود وباش فارسی‌سرایان وفارسی‌گویان فقیه وعارف وصوفی بومی وایرانی انجمن‌ها بود.

کارنامه‌ی تغلقیـان دهلی

در روزگار تغلقیان (720- 815 ه‌.ق) زبان وادب پارسی چنان رونق‌گرفت که هندیان شهر«جونپور» را «شیراز هند» نام نهاده وهندوها هم با فارسی دم‌ساز شده بودند. ابن‌بطوطه‌ـ که آن هنگام در هند بسرمی‌برد و سلطان‌محمّدتغلق وی را به کار داوری گمارده ‌بود ـ در گشت وگذار خود به شهر«امجهرا» رسیده و انجام آیین «ساتی»[6] را دیده و داستان آن را نگاشته است. بخش کوچکی از این داستان نشانگر جایگاه زبان فارسی است: «منظره‌ی آتش به وسیله‌ی پرده‌یی ـ که مردان گوشه‌های آن را به دست داشتندـ نهفته بود تا دیدار آن موجب وحشت نگردد. امّا یکی از زنان چون به کنار پرده رسید، آن را به خشونت از دست مردان درکشید و گفت: «ما را می‌ترسانی از آتش؟ من می‌دانم او آتش است، رهاکن ما را.»»[7] پـارسی‌کننده‌ی سـفرنامه‌ی ابن‌بطـوطـهیادآوری می‌کند که گفته‌ی این زن در متن عربی سفرنامه هم به فارسی است و به باور این نگارنده، هم نشان‌دهنده‌ی گسترش فارسی میان هندوان و هم آشنایی ابن‌بطوطه با زبان فارسی است. در روزگار همین پادشاه، شمار ایرانیانی که از خراسان به هند کوچیده وماندگار شده بودند، چنان بود که به هر بیگانه‌ای خراسانی می‌گفتند[8].

محمّدقاسم هندوشاه استرابادی نامور به «فرشته» درباره‌ی محمّدتغلق می‌نویسد: «درپادشاهی اوـ من‌ اوله الی‌آخره‌ـ عظما وکبرا وهنروران وکشتی‌شکستگان به امید عواطف ومراحم او ازعراق وخراسان و ماوراءالنهر وترکستان و روم وعربستان به هندوستان می‌آمدند و زیاده ازآن‌چه تصوّر کرده بودندنوازش‌ها می‌یافتند ... درتقریر، فصیح و شیرین‌کلام وبی‌نظیر بود ومکاتبات ومراسلات فارسی وعربی بربدیهه چنان نوشتی که دبیران و منشیان درآن حیران ماندندی و بی‌نهایت خطّ را خوش نوشتی که استادان قبول داشتندی ... در علم تاریخ ماهربود ... داستان شاهنامه وابومسلم وامیرحمزه برسرزبان داشت ... شعرفارسی به ‌غایت نیکوگفتی وشعر قدما را خوب فهمیدی ... قُتلُغ‌خان را ـ که پیش او مصحف و بعضی از کتب فارسی خوانده بود و خطّ ازو آموخته ـ شغل وکیل‌دری ارزانی داشت ... و این ابیات را سلطان محمّد درحالت نزع گفته:

نظم؛

بسیار درین جهان چمیدیم

بسیار نعـیم ونـاز دیدیم

اسـبان بلـند برنشـستـیم

ترکـان گـران‌بهـا خریدیم

کردیم بـسی نشـاط [و] آخـر

چون قامت ماه نـو خمـیدیم»[9]


  


به نام خداوند جان و خرد

دیریـنگی و جاودانگی

پیوندهای فرهنگی ایران و شبه‌قاره (1)

عیسی کریمی

کارشناس مسایل فرهنگی شبه‌قاره

پیش‌گفتار

در میان روابط فرهنگی ایران با دیگر کشورها، روابط فرهنگی ایران و شبه‌قاره‌ی هندوستان ـ هند و پاکستان و بنگلادش و سریلانکاـ از جایگاه و درخشندگی ویژه‌یی برخوردار است. پرونده‌ی این روابط انباشته از برگ‌های زرینی از کارکرد درست و فرهنگ‌ساز فرهیختگانی است که روزگاران پادشاهان گوناگون آن مرزوبوم را تا توانستند با آموزه‌ها و راهنمایی‌های خویش از خون‌رنگی و درنده‌خویی دور نگاه داشتند و رنگ فرهنگ زدند. این پرونده برای برنامه‌سازان و کارگزاران سیاست و فرهنگ ایران امروز هم که در پی سربلندی و بازآفرینی شکوه فرهنگی و تمدّنی میهن‌‌اند، آموزه‌ها و پیام‌های بسیار دارد. چه ‌شد که مردمان بی‌شمار سرزمینی پهناور با نژادها، زبان‌ها و فرهنگ‌های گوناگون، به دور از چهارچوب‌های آشنای برتری‌جویی و برتری‌پذیری فرهنگ ایران را پذیرفتند و پروراندند و هنوز از پس این همه‌ دگرگونی‌های سیاسی و جغرافیایی و اقتصادی و امنیّتی آن پیوندها را ارجمند می‌دارند؟ و چگونه می‌توان بر دل‌ها فرمان راند؟ از آموزه‌ها و پیام‌های این پرونده است.

برای دیدن افق‌های دوردست یا دیرینگی پیوندهای فرهنگی ایران و شبه‌قاره، باید از چشمی به پهنای آن سرزمین بدان افق‌ها نگریست، آن‌چنان که «جواهرلعل نهرو» دید و نوشت:

«روابط فیمابین کشور ایران وهند یک داستان کهنه‌ی تاریخ عالم است، بلکه می‌باید از این هم قدیم‌تر بشماریم. هنوز صبح جهانتاب تاریخ بر افق گیتی فروزان نه‌گشته بود که مردمان این دو کشور هم‌جوار در رشته‌ی اشتراک جنس ونسل و وابستگی‌های فکر ومعنی با هم‌دگر منسلک ومربوط بودند... حالا باید که این داستان کهنه را از کلک عزم وثبات ومداد اتحاد و ائتلاف برصفحه‌ی گیتی مجدداً بنگاریم و این باده‌ی قدیم را در محبّت جدید از سرنو بیندازیم ...

به بدمستی سزد گر متهم سازد مرا ساقی

هنوز از باده‌‌ی دوشینه‌ام پیمانه بو دارد[1]


در میان مردمان ونژادهای بسیار که با زندگی و فرهنگ هند تماس پیدا کرده‌اند ودر آن نفوذ داشته‌اند، قدیمی‌ترین و مداوم‌ترین‌شان ایـرانی‌ها بوده‌اند. در واقع روابط میان آن‌ها حتّی پیش از آغاز تمدّن هند و آریایی بوده است. زیرا قبایل هندوآریایی و ایرانیان باستانی هر دو از یک اصل و نسب مشترک جدا شده‌اند... مذاهب و زبان‌ها قدمی ایشان نیززمینه‌های مشترک داشت. مذهب ودای هند با مذهب زردشتی ایران وجوه مشترک فراوان دارد. زبان سانسکریت ودایی و زبان پهلوی باستانی که زبان اوستا بوده، نیز به یکدیگر شباهت‌های نزدیک دارند.[2]...کمترمردمانی هستند که به اندازه‌ی مردم ایران وهند از لحاظ اصل و نسب و درطول تاریخ با یکدیگر ارتباط نزدیک داشته باشند.[3]»

گرچه پیرامون چرایی وچونی آمدن آریاییان به درون فلات قاره‌ی ایران و سپس رفتن دو شاخه‌ی بزرگ آن به خاور ـ هند ـ و باختر ـ اروپا ـ هنوز سخن بسیار است و به ویژه برخی دیرینه‌کاوان و باستان‌شناسان چنین چینشی را از پایه نادرست می‌شمارند و با نگاه به یافته‌های بسیار از پیشینه‌ی تمدّنی ایران، بومیان این بـوم وبـر را دارای فرهنگ وتمدّنی بس برتر از آریاییان کوچنده می‌دانند و دست‌کم بر این باورند که اگر داستان کوچ آریاییان به این سرزمین راست باشد، برتری فرهنگی و تمدّنی آن‌ها بر باشندگان این مـرزوبـوم پنداری کژ است.

به هر روی پیوندهای ایران وشبه‌قاره هم در ژرفای دالان تنگ وتار وشگفت تاریخ سر درگذشته‌ای دارد که از آن به «پیش ازتاریخ» یاد می‌شود وسپس نشانه‌های روشن‌تر این پیوستگی را باید در همان تاریخ آریایی یادشده جست. از آن‌جا که پرداختن بیشتر به چنین زمینه‌ی ویژه‌یی با رشته‌ی کار نگارنده سازگار نیست، به پیوستگی‌های فرهنگی مردمان این دو سرزمین از پیدایش اســلام بدین‌سو می‌پردازد.

??


  


 به نام خداوند جان و خرد

با درود به راه گشایان آشنایی ها و دوستی ها

* برگی است که هنوز بر آن نبشته یی ننشانده، به دست پرمهر و پرورنده ی نسیمش سپرده ام. می کوشم با گردش در بخشی از گستره ی پهناور فرهنگ ایرانی و زبان پارسی ـ پاکستان ، هندوستان و بنگلادش ـ از  رخ گوهرهای تابناک این فرهنگ گرد برگیرم و چشم و دل ایرانیان را به آن روشن کنم. سرزمین پهناور شبه قاره گنجینه ی سرشار و شگفت آور فرهنگ ما است . با آن بیش از پیش آشنا شویم . همچنین فرهنگ و اجتماع و سیاست امروزین آن سرزمین برای ما آموزه های بسیار دارد. 

* از این روزن به همه ی کسانی که با پیشنهادهای سازنده ی خویش این برگ را می آرایند، خوشامد می گویم.

* عیسی کریمی*


  

مشخصات مدیر وبلاگ
عیسی کریمی[2]
 

*به نام خداوند جان و خرد * ز الیگودرزم ، خاستگاهم دوزان . کارشناس مسایل فرهنگی شبه قاره ام و دوستدار بازسازی پیوندهای فرهنگی ایران و پاکستان: *پاسداری از پس افکند فرهنگی ایران در پاکستان مانند هزاران نسخه ی خطی و سنگ نبشته ی پارسی پراکنده در سراسر آن سرزمین * بهره مندی ایرانیان از اندیشه ی بلند و زیبای علامه محمّد اقبال لاهوری * آشنایی ایرانیان با پارسی گویان پاکستان


لوگوی وبلاگ

بایگانی
عناوین یادداشتهای وبلاگ
آمار وبلاگ
بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 1
کل بازدید : 15058
کل یاداشته ها : 10
دوستان
موسیقی


ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ